یادداشت های من از کارساز



حسین میگه علی تو نباید سکوت کنی

تو هم باید حرفت رو بگی

باید بگی که از نتیجه راضی نیستی

باید بنویسی که ما چقدر زحمت کشیدیم و دیده نشدن این زحمت به معنی کم کاری ما نیست

خانم قدیریان شروع کردن به گذاشتن فیلم هایی از قسمتی از کار ها و تلاش های ما

من هرچی به حسین میگم که اینا اعصاب خوردیه و خودمون رو اذیت میکنیم فایده نداره

من از شناختی که توی این دو ماه که با بچه ها بودیم از خانم قدیریان پیدا کردم فهمیدم ایشون به شدت به حق و عدالت و ظلم حساس هستن

هنوز یادمه که یه روز یه اتفاقاتی افتاد خانم قدیریان رو به شدت بهم ریخت بدون هیچ هماهنگی پا شد رفت با طرف بحث کرد و برگشت (من توی دلم گفتم عحب شجاعتی داشتن)‌ 

ازش پرسیدیم چرا بدون هماهنگی اینکار رو کردی گفت دیگه نمیتونستم تحمل کنم. داشت بهمون ظلم میشد

واقعا برای بچه ها به شددددددت سخت تموم شد

اونا ۵ سال از ما بزرگترن و خب این ضربه براشون سنگین تر بود 

اونا نسبت به ما کار های بیشتری داشتن که کنسل کردن

ما نهایت کنسل کردن هامون همون دانشگاه بود

ولی اونا توی این سن مشغله های بیشتری داشتن که باید براش وقت میزاشتن

راستش اشتباه ما این بود که فکر میکردیم همه چیز دو دو تا چهارتاست 

اگه ما یه محصول کامل داشته باشیم و یه ارایه خوب حتما برنده ایم

و برای بدست آوردن اینا تلاش کردیم

اما نمیدونستیم دنیای واقعیت ها با ما اینجوری رفتار نمیکنه

دنیای واقعیت ها بی رحمه مخصوصا توی ایران بی رحمتر

بعد از ۸ ماه یه روز به بچه ها گفتم که به نظرم خیلی مسابقه رو جدی گرفته بودیم

یه جوری داشتیم کار میکردیم که انگار واقعا میخوایم یه کسب و کار راه بنداریم

یه جور از زندگی زدیم و یکپارچه روی محصول کار میکردیم که انگار کار دیگه ای نداشتیم

یه جور برای مذاکره همکاری با دیگران صحبت میکردیم انگار میخواستیم واقعا یه شرکت بزنیم

یه جور برای شکست ها ناراحت میشدیم که یادمون رفته بود یه مسابقه بیشتر نیست

جواب قشتگی بهم دادن

گفتن خب واقعا همینجور بود

وقتی قرار بود شبکه سه پخش بشیم

وقتی قرار بود ۵۰ میلیون بگیریم و یه کسب و کار جدید راه بنداریم

وقتی قرار بود محصولمون رو بفروشیم چرا نباید اینکار ها رو میکردیم

چرا نباید یه تخته رو صبح تا شب مینوشتیم پاک میکردیم تا وظایف همه رو مشخص کنیم

چرا نباید از شکست هامون ناراحت میشدیم وقتی که این شکست ها نسمارت رو تضعیف میکرد

چرا نباید میرفتیم توی فروشگاه ها دنبال شکل یه بسته بندی خوشگل بگردیم

چرا نباید از خورد و خوراکمون میزدیم و روی پریز و سرپیچ وقت میزاشتیم

چرا نباید انقدر روی ارایه تمرین میکردیم

چرا نباید روی تک تک اسلاید های پاور پوینت کار میکردیم

چرا نباید با رقبا و همکاران مذاکره میکردیم

اینا رو جدی گرفتیم چون جدی بود علی

دیدم راست میگن

یادم اومد وقتی اونجا بودیم قرار بود زندگی هممون تغییر کنه (همون چیزایی که توی قسمت آخر یادداشتم نوشته بودم)

بچه ها از این ناراحت بودن که توی اختتامیه حتی یه لوح تقدیر هم به ما ندادن

از این ناراحتن که بعد از اعلام برنده گفتن بقیه تیم ها بیان بالا عکس بگیریم

رفتیم بالا بهمون محل هم نذاشتن

برای اینکه زایه (ضایع) نشیم من گوشیم رو دراوردم گفتم بچه ها بیایید خودمون عکس بگیریم

بچه ها از اینها ناراحت هستن

و اعتقاد دارن ما رو بازیچه خودشون کردن و به عنوان ابزار به ما نگاه کردن

 

حسین از من گلایه میکنه که تو برای اینکه دیگران ناراحت نشن سکوت کردی و اعتقاد داره این سکوت کار درستی نیست.

توی قرار دادی که ما با کارساز در ابتدای مسابقه امضا کردیم دو تا بند وجود داشت به این مضمون

مستند مسابقه کارساز میتونه به هرصورت از فیلم های گرفته شده در مسابقه استفاده کنه و شرکت کننده حق اعتراض نداره (یعنی هرجور خودشون میخوان تدوین کنن)

نتیجه نهایی توسط داور ها مشخص میشه و شرکت کننده حق اعتراض نداره

ای کاش حالا که حق اعتراض نداریم داور های عزیز از روی معیار مشخصی امتیاز دهی میکردن و برنده نهایی رو اعلام میکردن

بچه ها اعتقاد دارن "تلاش" به تنهایی معیار درستی برای اندازه گیری امتیاز برنده نیست

امیدوارم این موضوع توی سری های بعد اصلاح بشه

من این متن رو نوشتم برای اینکه به حسین بگم که دوستش دارم و منم از این بابت ناراحتم و سکوتم بابت احترامی بود که به اشتباه برای بعضی ها قایل بودم

اینکه چرا این متن رو دیر منتشر کردم چند تا دلیل داشت
بچه ها از همون اول شروع به اعتراض کردن ولی من نظرم این بود که باید کارسایر تیم ها رو هم دید برای همین اینکار رو تا پخش پایان مسابقه به تاخیر انداختم اما با به پایان رسیدن مسابقه مجاب نشدم که چرا ما برنده نشدیم

دلیلش دیگه اش اینه که این موضوعات هشت ماه ذهن ما رو درگیر کرده بود و با اعصاب بچه ها بازی میکرد من این متن رو به عنوان پایان دهنده همه اتفاقاتی که توی کارساز برای تیم ما افتاد منتشر کردم اینکار رو بی فایده میدونستم اما بعد به نظرم رسید که طبق خواسته کارساز میتونه به عنوان نظر یک شرکت کننده برای سری های بعد مفید باشه.

یادمه که یه بار گفت که من از توی ماشین به مردم نگاه میکنم و با دیدن چهره هاشون خودم از وضعیت زندگی مردم نظر سنجی میکنم. من نمیخواستم نظر سنجی کارساز از شرکت کننده هاش اینجوری باشه خودم نظرم رو بیان کردم چون اگه قرار باشه نظر سنجی کارساز مثل نظر سنجی رییس جمهورمون باشه وضعیت کارساز هم بهتر از وضعیت کشورمون نمیشه.

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سراب عاشقی باربری آکادمي پيکسان چاپ کلمه گاهی برای دلم مینویسم دانلود آهنگ جدید سژمانیوم مرجع تخصصی سیم و کابل برنامه نویس PHP نوشته هاي يک ديوانه